بعد از گذشت این همه سال عاشقم هنوز
هرچند اگر نمانده مجال ، عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم ، ببین !
با این همه امید محال ، عاشقم هنوز
بعد از گذشت این همه سال عاشقم هنوز
هرچند اگر نمانده مجال ، عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم ، ببین !
با این همه امید محال ، عاشقم هنوز
نردبان را میگذارم روی صفحه ی آسمان
می روم بالا
ماه را خاموش می کنم
آسمان من یک ماه بیشتر نمی خواهد
اگه یه نفر ازت پرسید چقد دوستم داری ؟
بگو اندازه ای که هستی
اگه پرسید تا کی دوستم داری ؟
بگو تا وقتی که هستی
اگه پرسید چقد بهم اطمینان داری ؟
بگو همون قد که خودت بهم اطمینان میدی
تا بدونه تا زمانی با ارزشه که به ارزشهات احترام میذاره
دلم هوای یار میکند
اما حیف که پرپر شده
صدای شکستنش را شنیدم
اما کسی صدای دلتنگی ام را نشنید
کسی که می خواهد برود ، فقط به دنبال یک بهانه است
و اگر آن بهانه را هم نداشته باشد ، می تواند از هر چیزی بهانه بسازد
از یک نگاهت ، یک حرفت ، حتی سکوتت !
اشک ها قطره نیستند ، کلماتی هستند
که
می افتند به خاطر کسانی که
مخاطب هستند و نمی فهمند !
به یاد اونایی که این روزا
نه برای کسی
نه برای عشقی
نه برای جایی
نه برای چیزی
بلکه دلشون برای خودشون تنگ شده ، خود خودشون
قلب من با هر تپش ، با هر صدا ، با هر سکوت
یک نفس دارد دعایت میکند
بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند
دلتنگی … دلتنگی …
همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نوازش دستهایت هستم
باور کن که دلتنگی … دلتنگی …
دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!
این شب ها که نیستی....
قرارمان باشد پای تابیدن های ماه....
حواسم هست که تو هم همان ماهی را می بینی
که من می بینم اینجا...
بدون تو....
قرارمان باشد با ماه...
برساند نگاهم را به نگاهت...
بی کم و کاست...
تعداد صفحات : 3